دیگه داشت دلم میترکید خیلی دلتنگ دوستان شده بودم . خیلی حرف داشتم خاطره ها از دوران انقلاب وقبل از اون میخواستم بگم ولی....
خدارا شکر که بازم فرصتی شدمنم به نوبه خودم ادای تکلیف کنم. 22بهمن روز تاریخی و فراموش نشدنی رو گذراندیم چقد قشنگ بودوخداجون هم بر زیبایی این روز افزوده بود برفها هم برامون مسابقه رقص زیبا گذاشته بودند.
به دوران حساس انتخابات نزدیک شدیم این سخن بنیانگذار انقلاب دائم تو ذهنمه" امروزحفظ نظام از اوجب واجبات است." براستی چرا ؟؟؟؟
بزرگی میگف :خیلی از شما ها قدر این انقلاب رو نمیدونین چون قبل از اون رو ندیدین،اگه سال 56 بودین که حجاب رو برا مدارس ممنوع کردن یا اگه برا رفتن بیرون از خونه مجبور بودین 5یا6 کلاه ،روسری، مقنعه، چادر ... سرتون میکردین که هر کدوم رو کشیدن دیگری شما رو حفظ کنه ...ارزش انقلاب رو میفهمیدین.
چی دارم میگم این یکی از هزاران فایده انقلابه. اگه میدونستین قبل از انقلاب عرضه ی ساخت یک سوزن رو ایرانی ها نداشتن... وحالا...
وهزاران اگر دیگه باچنگ ودندان حفظش میکردیم. البته خداراشکر ناشکری نمیکنم (یک روزبرا نماز صبح خودم روبه حرم حضرت عباس رسوندم،بارون از زمین وآسمون میبارید صفوف ملت هرلحظه بیشتر میشداونجاباید بیخیال امکانات بود. خادمین اومدن گفتن نماز جماعت تشکیل نمیشه.یکی از خانومای ایرانی گفت:اینا نمیدونن مردم ایران زیر بمباران و گلوله نماز میخوندن بارون که چیزی نیست.
حضور در انتخابات هم برای حفظ نظام واجبه. باخودم فکر میکردم اگه من شرکت نکنم مردم که هستن وخداجون حافظ این انقلاب هست اما اگه من بمیرم چه جوابی دارم براشهداو...
پس خداجون کمکم کن که اصلح رو انتخاب کنم. رهبرم درباره شاخصهای نماینده اصلح میگه"
پایبندی عملی بر ارزشها ی اسلام وانقلاب
رعایت عملی تقوا
مردمی بودن ، مردمی ماندن ودوری از اشرافیگری
کارآمدی وکفایت
آشنایی با درد مستضعفین و علاقه مند به عدالت و رفع تبعیض
شجاعت
نداشتن وابستگی به مراکز قدرت و ثروت
دوری از فساد وسعی در رفع فساد
پس خدایا کمکم کن بتونم اصلح رو انتخاب کنم. دست حق یارتون
این محرم وصفر است که اسلام را زنده نگه داشته. اماما چقدر خوب میگفتی دلم برای حرفهای زیبایت تنگ شده...
براستی چگونه وچرا؟؟؟؟مگر عاشورا چیست ودر آن چه گذشته است؟
آیا فقط بعنوان تاریخ باید شنید و گریست...؟؟؟
یا از آن میتوان برای لحظه لحظه زندگی درس گرفت...
آیت الله حسن زاده عاملی:سالیانی می پنداشتیم که ما حافظ دین توایم ، استغفرک اللهم ... فهمیدم که دین تو حافظ ماست.
شهید آوینی:عقل می گوید که دشمن زیاد است اما عشق می گوید حسین بن علی غریب است.
خداجون کمک کن به آنچه میشنویم عمل کنیم....
روز عرفه گذشت، جاتون خالی حرم دعای با حالی بود برا همه تون دعاکردم.
یه چیزی میخواستم بگم بازم از استثنا گذاشتن خداجون .نمیدونم دقت کردین یانه شب وروز عرفه ، زیارت مولامون امام حسین جون از مستحبات بود...
عشق بازی خدا با بنده ش رو دیدید؟؟؟؟امام حسین جون تو دعای عرفه چقدر قشنگ با خداجونش عاشقانه حرف میزد. دقت کردین چه لذتی با خداجون ...
چقدر خودشو برا خداجون عزیز میکرد...
قربونش بشم چیکار کرده برا خداجون که اینطوری هواشو داره خداجون...
واقعا" لا یوم کیومک یا ابا عبدالله...
این روزها چه روزهای باعظمتی است: موسی به طور میرود، فاطمه(س) به خانه علی(ع) ، ابراهیم بااسماعیل به قربانگاه، محمد(ص) باعلی(ع) به غدیر وحسین با هستیش به کربلا....
کاش کاری کنیم که این بنده ی ویژه خداجون ازمون راضی باشه...
خیلی وقت بود بنا به دلایلی از دستم راحت بودید . اول باید از دخترای خوبم بهترین دانش آموزان دنیا معذرت بخوام که روز دانش آموز رو بهشون تبریک نگفتم.امیدوارم تبریکات صمیمانه ام رو با تأخیر بپذیرن.
به بهانه ی سال گرد دفاع مقدس خواستم از شهید کاوه بیشتر بدانیم شاید بتوانم مقداری از دین همسایگی را ادا کرده باشم:
توی دبیرستان اعلامیه های امام (ره) را پخش میکرد.پای ثابت جلسه های مذهبی و سیاسی بود. توی راهپیمایی ها شرکت میکرد وانقلاب که شد رفت توی سپاه عضو شد.برای گذراندن دوره ی چریکی رفته بود تهران که برای محافظت از جماران و خانه ی امام انتخابش کردند.یک ماموریت شش ماه بود. از جماران که برای اولین با آمد مشهد،مادرش میگفت کلی تغییر کرده،اصلا نمازش را هم یک جور دیگری میخواند. جنگ که شروع شد از حاج احمد آقا اجازه گرفت رفت جنگ.کردستان منتظرش بود.
تیپ ویژه ی شهدا به فرماندهی ناصر کاظمی توی کردستان تشکیل شده بود. کاوه برای فرماندهی تیپ شهدا انتخاب شد.آزاد سازی سد بوکان و جاده ی 47 کیلومتری آن،آزاد سازی جاده ی صائین دژ به تکاب ،پاکسازی منطقه ی کیلو و اشتوژنگ،آزاد سازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت،انهدام مرکز رادیویی آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه ی آلواتان وآزاد سازی زندان «دوله تو» و کشتن بیش از 750 نفر از ضد انقلاب،نتیجه ی نبرد های تهجمی بود که توسط او و همرزمانش رد تیپ ویژه ی شهدا طرح ریزی و انجام شده بود. حالا همه کاوه را میشناختند.دشمن از او متنفر شده بود.
هر وقت وارد منطقه ای می شد.نیروهای ضد انقلاب فرار می کردند. کومله های که دستگیر می شدند، میگفتند:«از طرف فرمانده هانشان دستور دارند،هر وقت شنیدید فرمانده ی گروهی که مقابلتان است نامش کاوه است عقب نشینی کنید.»در مورد کاوه دستور برای کومله عقب نشینی بی درگیری بود.درگیری را مدتی امتحان کرده بودند دیدند فایده ندارد.
وقتی کسی مجروح می شد،لباس هایش را می شست.کس دیگر هم اگر می خواست بشوید،نمی گذاشت. توی صف غذا، جلویی ها جا خالی می کردند که او برود جلو غذا بگیرد.عصبانی می شد. ول می کرد می رفت. نوبتش هم که میرسید، آشپزها برایش غذای بهتر می ریختند.می فهمید می داد به پشت سریش. توی عکس های دسته جمعی همیشه کلی از بچه ها دورش بودند.همه دوستش داشتند.اگر بیست نفری توی عکس بودند،می دیدی هجده تا دست روی گردنش هست.
شهید که شد، همرزمانش فکر می کردند توی مهاباد مردم جشن بگیرند. خبر که رسیده بود به مهاباد مردم عزادار شده بودند. همه جا عزا بود وختم و فاتحه. می گفتند«برای ما امنیت و آسایش آورده بود.» مقام معظم رهبری:«شهید کاوه حقیقتا اهل خودسازی بود هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی»