کاش این فاطمیه وعده دیدار دهند/شیعیان را خبر از آمدن یار دهند...
دیگر آن خنده زیبا به لب مولانیست/ همه هستند ولی هیچ کس زهرا نیست/ قطره اشک علی تا به ته چاه رسید / چاه فهمید کسی همچو علی تنها نیست.
تفسیر رنجنامه کوثر نگفتنی است/ تشریح حادثات مکرر نگفتنی است/ مبنای روضه خواندن ما برکنایه است /باور کنید روضه مادر نگفتنی است.
شب شهادت مادر شهیدمان که شهید راه ولایت است را به تمام رهروانش تسلیت میگم.
خیلی وقته از دستم راحتید گرفتاری ها اجازه نمیدادهرچند دلم اینجا بود.یکدفعه هم کلی نوشتم اینترنت قطع شد...
فردا عبدالحسین برونسی رو بعداز 27 سال تشییع میکنن مردم شهید پرور مشهد...
پیدا شدن پیکر این شهید عزیز در ایام فاطمیه وتشییع او در روز شهادت حضرت زهرا آنهم دوبار(یکبار سالها قبل..واکنون...) نمیدانم چه سری است.من که سر در نمیارم؟؟؟...
نمیدانم از کجای زندگی این شهید بزرگوار بگویم؟؟... فقط جمله هایی از وصیت نامه اش را با فرزندانش که هنگام شهادت پدر بزرگترینش 12 ساله وکوچکترین هشت فرزندش 17 روزه بود مینویسم:
فرزندان عزیزم! از قرآن مدد بجویید واز قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید ، من که این آیات رابرای شما میخوانم ...امیدوارمکه شما به قرآن بپیوندید وبه این وصیت هایی که من عمل کردم ،عمل کنید..باید موبه مو حرف رهبر عزیزمان را عمل کنیم واگر قلب امام از ما ناراضی شد ،خداازماناراضی است.
...فرزندانم!هر آینه ،خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می کند،حواستان جمع باشد ،خیلی خوب جمع باشد وهمیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پیدا نکند...
بابای خوب همه ی ما !برامون دعا کن بتونیم ماهم مثل بچه هات به وصیت نامه ت عمل کنیم. شفیعمان باش.
وعده ی همه مون فردا ساعت 9 صبح میدان بسیج برا تشییع عبدالحسین بی سر مادرشهید شهدا.
بیش از30سال میگذرد از آن روز زیبایی که جمهوری اسلامی رابه رفراندم گذاشتند. خیلی سن نداشتم اما شور و شوق خانواده را برای انداختن ( آری) به صندوق رأی به خوبی به یاد می آورم.
ای خداجون مهربون! همانطور که از سالها قبل مراقب این انقلاب بودی باز هم خودت این انقلاب و رهبر فرزانه اش را حفظ کن که تنها یاورمان تویی. وحقا" که ( نعم النصیر ) هستی.(بچه های سوم انسانی کجاین اینو تجزیه ترکیب کنن.)
12 فروردین ،بهار بیعت با آرمانهای انقلاب و روز جمهوری اسلامی مبارک باد.
چندسال پشت سر هم مسافرت شمال میرفتیم بنا به اصرار بچه ها. وامسال با پیشنهاد مسجدی که پسرم به آنجا میرفت به جنوب رفتیم. ساعت 4 صبح مشهد رسیدیم وقتی وارد حیاط شدم توی ذهنم مقایسه ای بین این دو داشتم ، بد ندیدم برای شما بزرگواران نیز بنویسم:اول شمال: از ابتدایی که وارد اتوبوس میشدم با اینکه با یکی از ادارات مشهد سفر میکردیم نگران پخش موسیقی راننده ی محترم یا صدای ضبط یا موبایل های همسفران
بودم. یک سال کلی نوار با خودم برداشتم اما راننده یا مسافران نپذیرفتن و...
از نماز هم بهتر است نگویم با هزار جون کندن لحظات آخر قضاشدن
من طفلک تا بابلسر میبایست حرص بخورم و اعصابم ...
به محض رسیدن به کنار دریا حجاب بی حجاب.انگار مردا اونجا محرمن ...
زمانی برای پخش آهنگ نامناسب اعتراض کردم ،مسئول مربوط:شما که ناراحتی از خونه تون در نیا!
ومن: استفاده از طبیعت حق طبیعی ماست .خداجون برای بنده های خوبش همه چیزو آفریده..
زمانی دیگر برای پخش اذان از بلندگوی مجتمع درخواست کردم مخصوصا" اذان صبح را چون غالب مسافران اوقات شرعی شهر دیگه رو نمیدونن.انگار از محالات روزگار حرف زدم...
خواهش دیگرم این بود : جملاتی زیبا وپند آموز برای حظ وبهره ی انسانهای فراموشکار بنویسند مثلا": آیا میدانید دریا با امواج زیبا یش خداجون را تسبیح میگویند. شنیده ایدکه: نگاه به دریا عبادت است...
حتما" همه ی عزیزان میدانند که شب ساحل دریا چه خبر است؟ انگار آنجا زمین خداجون نیست و حساب وکتابی در کار نیست.
چه درد سرتان بدم وقتی به شهر ودیارمان میرسیدم ووارد حیاط ، احساس خستگی وسنگینی گناه ، دل مردگی و... هرقدر مراقب چشم وگوش خودباشیم باز هم فایده ندارد .خواندن زیارت عاشورا صبح وشب کنار دریا هم دل را آرام نمی کند.
باخود میگفتم مسافرت برای انبساط خاطر است اینکه انقباضش بیشتر بودچه فایده دیگه شمال نمیرم.
واما بشنوید از جنوب:
همسفران خوبمان عده ای از برادران روحانی مسجد صنعتگران مشهد همراه خانواده های محترمشان بودند.
سفر را با نماز جماعت ظهر روی موکت کنار اتوبوس ها با سادگی هرچه تمامترو ناهارعدس پلوآغاز کردیم.
حجاب همسفران شایسته ی تقدیر وتشکربود. مردان در نگاه و خانمها در پوشش.
از صداهای زیبایی که در اتوبوس شنیده میشد:توصیه های آقای ماندگاری (آنجاکه میگفت از برکات این سفر نماز جماعت اول وقت است )این را آن موقع نفهمیدم ودر پایان سفر متوجه شدم.
مداحی ها و سرودهای زیبایی که دل را جلا می بخشید.
ودرطول سفر نماز جماعت اول وقت بسیار لذت بخش بود.
از مناطق عملیاتی گفتن ممکن نیست که باید رفت و دید: از کدام بگویم( دوکوهه مدخل شهر بهشت و پادگان یاران مهدی)
پادگان حمیدیه که شاهد راز ونیازها ی رزمندگان وبه قول سردار جانباز راوی دلاورمان سکوی پرش شهدا به بهشت.
دهلاویه محل خط مقدم رزمندگان ستاد جنگهای نا منظم در اوایل جنگ ومحل مجروحیت دکتر مصطفی چمران که منجر به شهادت این سردار سرافراز اسلام گردید. همان کسی که امام عارفان و مرشد رزمندگان خمینی بت شکن(ره)در پیام خویش در رثای این عبد نمونه خداجون ، شهادت چمران را شهادتی انسان ساز نامیدند.
اروند:سرزمینی که شاهد عبور 3 هزار غواص خط شکن در شب عملیات بوده در نبردی بنام والفجر 8 وبا رمز زیبای یا فاطمه الزهرا.جایی که شهید تازیکه طناب را بدست مولایش میدهد و پشت سرش قدم برمیدارد.
از خرمشهر چه بایدگفت که کتاب دا با 700 صفحه هنوز نتوانسته تمام آنرا به تصویر بکشد. بازدید از موزه ی جنگ آن خالی از لطف نیست. مسجد جامع شهرش اسطوره ونماد استقامت است. از کدام شهیدش باید گفت...
از شلمچه چه بگویم:که شرافتش را با دو حادثه ودو قافله و دو قدم دریافت کرده. اونایی که با شلمچه رفیقند خوب میدونن که یازهرا شب عملیات فقط یک رمز نبود. میدونن که نجوای غروب شلمچه با بقیه ساعات روز فرق میکنه.که دم غروب شهدای پهلو شکسته هم همراه مادرشون ندای[أین بقیه الله ]سرمیدن.
چزابه :هیچ وقت حماسه آفرینی رزمندگان اسلام و هدایت شجاعانه فرماندهان عزیز به ویژه شهید حاج حسین خرازی وشهید ردانی پور را فراموش نمی کند.
فکه: سرزمین شهدای مظلوم وتشنه،مقتل آوینی عزیز...
فتح المبین آخرین عملیات شیردلان دلاور که پشت صدام را به لرزه انداختن. آنجا که خلأ نیروها جبران شد آنجا که مثل خیلی از جاهای دیگر معجزه را به خوبی میشود دید.
نمیدانم از چه بگویم و چگونه... به حرم پیامبر خوبیها دانیال شوش رفتیم واز پیامبرش فرج مولامون رو خواستیم.
راهی جمکران شدیم .ببوسم خاک پاک جمکران را تجلی خانه ی پیغمبران را و... پس از زیارت فاطمه معصومه (س) غزل بازگشت را سریعتر خواندیم..
یکی از بزرگواران برای انبساط خاطر خانواده ها توی اتوبوس مسابقات متعدد لطیفه، شیرین کاری ومسابقات فرهنگی اجرا کرد با جوایزی درخور توجه.
چه جوصمیمی قشنگی! چه زود گذشت کاش خوب هم گذشته باشه و خداجون ازمون راضی...
وقتی واردحیاط خونه مون شدم احساس سبکی و انبساط خاطر میکردم باوجود اینکه ظاهرا" فقط توی خاکها رفته بودیم وهمش گریه..
مسافرت شمال ظاهرا" عشق و کیفش زیاداست و....
آیاتاکنون جنوب رفته اید؟ اگه نرفتین حتما" امتحان کنید تا لمس کنید.... احساس سوختن به تماشا نمیشود.
ساعت از 12 گذشته حسابی خسته ام ولی هنوز کلی کار مونده .آخه از 7 صبح که شروع به کار کردم یکسره کار وکار... تمومی نداره این کارهااما چه باید کرد موقع سال تحویل همه چیز باید تمیز تمیز باشه.
رسم خوب و قشنگی هم هست.دین ارزشمندمون (اسلام عزیز)هم برای نظافت اهمیت زیادی قائل شده. یک رسم قشنگ دیگه ای که ما ایرانیها داریم ودر اسلام هم سفارش زیادی بهش شده صله رحم یا دید و بازدیده. البته به نظر من باید یکم عوضش کنیم یعنی اینکه اگه دیدمون(رفتن به مهمونی)الان هست بازدیدش (اومدن به خونه ی ما) باید حدود 6 ماه دیگه باشه. خونه ی اقوام که فقط سالی یکبار میریم خیلی مسخره اس که مثلا صبح ما بریم خونه شون شب اونا بیان خونه مون
نمیدونم هضمش برام سخته.آیا برا دیدن خونه هاس یا دیدن آجیل وشیرینی که اونا چه جور خریدن وما چطور؟
یک فکری بکنین ونظر بدین آیا همین طوری خوبه یا باید درستش کنیم. یکی دیگه از کارای خیلی بد که باز به نظر من باید حذف بشه 4شنبه سوری س
. نمیدونم با کدوم قسمت اسلاممون جور در میاد . افروختن آتش وجمع شدن کنارش یا به قول یکی از بزرگواران مقدس دانستن آتش
. اگه برا اینم یک فکری بکنیم و یک ملتی رو از نگرانی وترس دلهره نجات بدیم کار مهمی کردیم. ودر آخر سفارش به تغییر و تحول در اخلاقمون.خونه تکونی دل از گناهان
. ای کاش همه بتونیم تو این زمینه موفق بشیم.
چندی پیش یکی از همکاران بهم گفت :ببین میشه از سپاه سهمیه بگیری برا جنوب .اگه بتونیم بچه ها رو ببریم شلمچه خیلی خوب میشه. آخه این دخترای گل ، جنگ و دوران ملکوتی جنگ رو درک نکردن . اینا نبودن اون زمانی که 2شنبه ها و 5شنبه ها مشهدی ها مهمان پرپر داشتن. اینا اشک خانواده های رزمند ها رو ندیدن.
صدای آهنگران (ای لشکر صاحب زمان آماده باش ...) که از هر بلندگویی شنیده میشد... خلاصه حال وهوای جبهه رو حس نکردن. لازمه که برن واز نزدیک آثار وبقایایی از جنگ رو ببینن. رهبر عزیزمون میگن: امروز زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست. بنیانگذار انقلابمون میفرمودن: نگذارید پیش کسوتان جهادو شهادت در پیچ وخم زندگی به فراموشی سپرده شوند. روحت شاد ای روح خدا
بالاخره عده ای از دوستان با همراهی دبیر محترمشان با سپاه شرق مشهد مقدس راهی جنوب شدن. بعضی از دوستان با اشک چشم بدرقه شان کردن. خدا کنه هیچ مسافری از رفیقاش جا نمونه.آخه اونجا جایی س که رهبر فرزانه مون با پای برهنه واشک چشم و بغض گلوقدم برآن سرزمین نهاده اند.
دل من رو هم با خودشون بردن. ما که سعادت نداشتیم کربلای ایران رو ببینیم. خدا کنه هر چه زودتر نصیب عاشقان بشه.